همونطور که توی پست های قبلی گفته بودم، میخوام اینجا براتون داستان حذف پزشکیمو تعریف کنم. داستان از اونجایی شروع شد که دو ترم پیش من توی 3 روز باید ده واحد رو امتحان میدادم، به این ترتیب که روز اول 5 تا، استراحت، بعد دوباره 5 تا. از اونجایی که بتن 2 دهن اینجاب رو مزین فرموده بودن، نرسیدم برای زبان تخ آماده بشم و چون باید بعد امتحانش ارائه مطلب هم میدادم که آماده نبود، تصمیم به حذف پزشکی این درس گرفتم. خب، تا اینجاش کاملا مثل همه پیش رفت تا حدود 3 ماه بعد. کلاسا شروع شده بود و زمان تحویل مدارک حذف پزشکی. سر کلاس پی استادمون اعتقاد داشت باید کلاس با یه حدیث شروع بشه، منم که هفته قبل داوطلب خوندن حدیث شده بودم، این حدیثو از امام علی انتخاب کردم، چون اگه پست های منو خونده باشین میدونین که یکی از دغدغه هام دروغه:

(علامة) اَلایمانُ أَن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَیثُ یَضُرُّکَ عَلَى الکَذِبِ حَیثُ یَنفَعُکَ؛

(نشانه) ایمان، این است که راستگویى را هر چند به زیان تو باشد بر دروغگویى، گرچه به سود تو باشد، ترجیح دهى.

(نهج البلاغه، حکمت 458)

بعد از خوندن حدیث یه توضیح هم دادم که چیزی که بین دانشجو ها خیلی مرسومه اینه که به جای هم حاضری بزنن و اسم تو لیست بنویسن و از این دست کارا. گفتم که این از اون بدبختی های سطح بالاست، چون بدون اینکه برای تو نفعی داشته باشه داری برای منفعت یکی دیگه دورغ میگی و خودتو بعدا به دردسر میندازی. بعد کلاس دیگه تیکه ها و اینا شروع شد، خداروشکر من در زمینه ناراحت شدن یه کم کم استعدادم!! :) . هنوزم بعد گذشت تقریبا یکسال دارن بهم تیکه اش رو میندازن! بعدش رفتم پیش یکی از بچه ها که آدرس دکتری که پول میگرفت و گواهی صادر میکرد(بی انصاف 18 تومان میگرفت!) رو گرفتم که برم گواهی رو بگیرم که یکی از بچه ها گفت چون منم حذف پزشکی کردم یه گواهی مهر خورده بدون متن دارم برات میارم. منم خوشحال که 18 تومان رو زنده کردم. عصری که بهش پیامک دادم که ببینه میشه گواهی رو اوکی کرد یا نه، به شوخی گفت که تو که حدیث اینجوری میخونی که حتی اگه ضرر داشت براتون دروغ نگید، چرا داری اینکارو میکنی. منم اون موقع این دلیل رو آووردم که من در کل مریض بودم و با این شگرد، گواهی‌ای که میگیرم دروغ نیست. واقعا مشکل معده دارم و طبق نتایج اندوسکوپی که هفته بعد از پایان امتحان ها دادم در آستانه زخم معده! میباشم (توی عکس های ردیف اول التهابات قرمز رنگ معلومه!)

توجه! ممکنه عکس زیر حالتون رو بهم بزنه، ولی اگر دوست دارین داخل معده رو ببینین اینجوریه! توجه!

گذشت.یکی دیگه از بچه ها هم با کلی خوشحالی اومد گفت که 2 روزه دارم فک میکنم که یه ایراد ازت به خاطر حدیثی که خوندی بگیرم که خداروشکر پیدا کردم و همین داستان حذف پزشکیته. من در اون لحظه مونده بودم بخندم که به این رفتار جالب یا ناراحت شم از این خصلت ناپسند که اولیش اتفاق افتاد. به اینم همین جواب آندوسکوپی رو گفتم، ولی خب قانع نشد چون کمر بسته بود دهن منو صاف کنه :))

اندوسکوپی

ولی میشه اینو ربط داد به امتحان ندادن من؟ بعد از جلسه اخلاق هفتگیمون، از چند تا  از بچه ها پرسیدم که آقا داستان حذف پزشکی از نظر دینی چجوره. چند نفری گفتن نمیدونیم و اینکه یه مقداری مشکوکه. رفتم پیش استادم (روحی فداه)، گفت چون دانشگاه دولتی بودجه اش از بیت المال هست باید بری بپرسی، من نمیدونم ولی دانشگاه آزاد که خودت پولشو میدی فکر نکنم ایرادی داشته باشه.

دو سه روز جز به این نمیتونستم فکر کنم، داشتم دیوانه میشدم... از یه طرف ترمی بود که معدلم تاثیر داشت توی رفتنم به ارشد بدون کنکور و یه صفر همه چی رو به فنا میداد، از طرف دیگه فکر به اینکه ممکنه با این حذف معدلم بره بالا و ناحق جای یکی دیگه مستقیم برم ارشد و یا اینکه بعدا توی کار به خاطر معدل ممکنه منو توی اولویت قرار بدن و حق یکی از بین بره داشت خفم میکرد...چون همه پولی که در میاوردی در آینده حرام بود تلفن رو برداشتم زنگ زدم دفتر مرجع ام. یه آقایی گوشی رو برداشت و من بهش گفتم داستان رو. کلا نمیدونست حذف پزشکی چیه و من چی میگم، ولی هی میگفت دروغ نباید بگی و حرام هستش. قطع کردم. موندم چیکار کنم، به ذهنم رسید زنگ بزنم نهاد رهبری دانشگاه، چون هم قاعدتا به احکام آشنا هستن و هم میفهمن حذف پزشکی چیه. بعد از وصل کردن به رییس نهاد و مطرح کردن مشکل، ایشون چیز به درد بخوری به من نگفت و پیجوند قضیه رو و گفت باگ آموزشی هست. و واقعا هم بود. چون اگر کسی اون روز پدرش فوت کنه و نتونه بیاد و یا مثل یکی از دوستام روز امتحان به خاطر گودبرداری همسایه خونشون بریزه هیچ راهی جز حذف پزشکی نداره، در حالی که مشکل پزشکی نبوده. از یکی شنیدم که خودشون هم دارن اسمشو به حذف موجه تغییر میدن. مشکل اساسی دیگه این بود که معاون آموزشی دانشکده که از قضا همین استاد پی مذکور بود. آدم گیری که  نمیشد باهاش قضیه رو درمیون گذاشت، چون ممکن بود اگر نظرم عوض شه و بخوام گواهی ببرم قبول نکنه. خیلی مردد بودم... بهش بگم، نگم، چیکار کنم. خلاصه بعد مشورت با چند نفر آخر دل رو زدم به دریا و گفتم راستشو میگم. براش تعریف کردم. بهم گفت ما میدونیم که تقریبا همه اینا تقلبی هست و کسی مریض نبوده ولی چیزی نمیگیم و قبول میکنیم، تو هم بیار قبوله. خیلی حس خوبی داشن که راستشو گفتم و مشکلی پیش نیومد.موضوع رو به مامانم گفتم. میخاست رسما بزنه منو که همه این کارو میکنن، با آیندت بازی نکن و از این حرفا. قهر بود باهام دو روز! خلاصه کلـــــی فکر... کلـــــــی فکر... بالا پایین و... حاضر شده بودم صفر رو قبول کنم!

چند روز بعدش زودتر رفتم دانشگاه تا کامل قضیه رو برای رییس نهاد تعریف کنم. گفتم تلاش آخرو بکنیم قبل پذیرش صفر. برخلاف پشت تلفن خیلی بد برخورد میکرد که دنبالش نباش و برو حذفش کن. منم به تمام دلایل بالا و اینکه خیلی رو دروغ حساس بودم ول کن نبودم. بهش موضوعی رو که استاد اخلاقم مطرح کرد رو گفتم. گفتم اگر پول این دو واحد رو بدم، انگار که من کلا این واحد رو برنداشتم دیگه. اگرم کسی میگفت که تو جای یکی دیگه رو گرفتی و نذاشتی درس رو برداره، بهش میگفتم که حذف اضطراری هم دقیقا همین شرایط برش حاکم هست، تو جای یکی اومدی و نذاشتی کس دیگه بیاد و خرجم گذاشتی رو گردن دولت ولی کسی کاریت نداره. اونجا بود که رییس نهاد زنگ زد معاون آموزشی دانشگاه و موضوع رو گفت. اونم تو فاز نبود و گفت این کارارو نمیخاد ولی من اصرار کردم که بیشتر براش توضیح بده. خلاصه بعد صحبتشون گفت که پولشو بده دانشگاه. خیالم راحت شد. مسئول اصلی کار قبول کرده بود و منم راستشو گفته بودم. همه چی ردیف شد. سبک شدم، در حدی که میتونستم بچسبم به ابرها... رفتم پول دو واحد رو پرداخت کردم و تمام.

توصیه ها:

  1. شبیه این مطلب، نوشته قشنگ آقای محمدرضا شعبانعلی رو بخونین.
  2. دفتر مراجع باید یه مقدار تخصصی تر باشه، مثلا دفتری مخصوص به دانشجو ها، کارگر ها، کارمند ها که دقیقا مشکلات قانونی و کمبود ها رو بدونه نه مثل این بنده خدا اوت باشه
  3. حداقلش اینه که اگر هر مرجعی نمیکنه این کارو نهاد های موجود بکنن. مثلا نهاد رهبری به جای شر و ور گفتن های عجیب غریب بین دو نماز و کارای مزخرف، بشینه مشکلات اینجوری رو دربیاره حل کنه، چون یه نهاد مذهبی- سیاسی هست که اولیش نیست! به رییس نهاد گفتم که ایشالله اینو که فهمیدین سعی میکنین برطرفش کنید دیگه، گفت نچ، کارای مهم تر داریم... واقعا گفت!

بروزرسانی: به پیشنهاد محمد قسمت آخر که توضیح واضحات بود رو حذف کردم و دیدم چقدر هم بهتر شد! ممنونم محمد :)